نمی شود دوستت نداشت
لَـجم هم که بگیرد از دستت
نهایتش این است که دفترچه ی خاطراتم
پر از فحش های عآشقانه می شود!
تو را
دوباره و سه باره و چندباره از دست دادم
نمی دانم آیا امشب هم
خدا را برای داشتن موقت تو
به زحمت بیاندازم یا نه...
نمی شود دوستت نداشت
لَـجم هم که بگیرد از دستت
نهایتش این است که دفترچه ی خاطراتم
پر از فحش های عآشقانه می شود!
خدا جان یادت هست...
مرا که به زمین فرستادی گفتی نترس زندگی یک بازیست...
اما نگفتی بودی که تو و همه عالم
در یک طرف این بازی هستید
و من تنها در طرف دیگر...
زن جنس عجیـــــبی ست
چشم هایش را که می بنـــــدی ؛
دید دلــــش
بیشتر میشود !
دلش را که میشــــکنی ؛
بـــــاران لطافت
از چشم هایش سرازیــــــر،
انگـــــار
درست شده تا روی عشــــق را
کــــــم کند !!!
چقدر سخته
وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه
اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری
استخوانم را هم که می شکستی
خودش بعد از یک ماه جوش می خورد!
دل که دیگر از استخوان سخت تر نیست
این دل نرمم را ببین چگونه شکسته ای که دیگرجوش نمی خورد
آخرین بار را که دویدم...
آخرین بار را که از ته ِدل خندیدم...
آخرین بار که تورا بوسیدم...
آخرین بار را که از دل برایت خواندم...
آخرین بار که از شادی ِبودن تو فریاد برآوردم و در آغوشت آرام گرفتم...
آخرین بار کِی بود..؟!
حافظه ام زنده نیست، یا خودم؟
تو را
دوباره و سه باره و چندباره از دست دادم
نمی دانم آیا امشب هم
خدا را برای داشتن موقت تو
به زحمت بیاندازم یا نه...
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم
اسپند دود می کنم ، برای عشقمان
هر شب
میان راز و نیاز های شبانه
نکند جادوگر زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . .
رفتنت...
نبودنت...
نامردیت...
هیچکدوم نه اذیتم کرد
نه واسم سوال شد...
فقط یه بغض داره خفم میکنه...
چه جوری نگات کرد
که منو
تنها گذاشتی؟
کاش بودی تا دلم تنها نبود
تا اسیر غصه فردا نبود
کاش بودی تا برای قلب من
زندگی اینگونه بی معنا نبود
کاش بودی تا لبان سرده من
قصه گوی غصه غم ها نبود
کاش بودی تا دور دست عاشقم
غافل از لمس گل مینا نبود
کاش بودی تا زمستان دلم
این چنین پور سوز و پر سرما نبود
کاش بودی تا فقط باور کنی
بعد تو این زندگی زیبا نبود
تمام سیگارهای دنیا را هم که دود کنی...کسی متوجه تنهایی تو نمی شود!!
بجز پیر مرد سیگار فروش...
خدايا!
سهم مرا از عشق اين دنيا به كه بخشيدي؟
بگو بين خودمان ميماند.
واحد اندازه گیریِ فاصله ” مـتــر ” نیست ؛
” اشــــــــتیـاق ” است …
مشتاقش که باشی ،
حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است!!!
چـه کـسـی غـمگیـن تـر است؟ آنـکه میـمانـد ؟ یـا آنـکـه میـرود ؟ هـیـچـکـس از دل دیـگـری خـبـر نـدارد !
آرامتر تكانش دهيد...مرگ مغزي شده...
بايد زودتر دفن شود...چيزي براي اهدا هم ندارد...
احساسم است...تا همين ديروز زنده بود...خودم ديدم...كسي لهش كرد و رفت..!
دل هایتان را به هم بسپارید....
اما به اسارت یکدیگر ندهید.
سیگار بکش
مست کن
بغض کن
گریه کن
دق کن
ولی با ادم بی ارزش درد و دل نکن...
خودت كه نيستي
اما من
اينروزها با خاطراتمان زير باران قدم ميزنم
گاهی اوقات به یه آغوش بی منت نیازداری که...
تو رو فقط وفقط واسه خودت بخواد...
که وقتی تواوج تنهایی هستی...
باچشماش بهت بگه:...
هستم تا ته تهش...هستی....؟!!!
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو
ازت
دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو
قلبت هدیه
داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت
شی
حس کنی که هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری
تکیه بدی
که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له
شده
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف
بزنی اما
وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک
گونه ها
تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که
هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی
و هزار
بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب
بگی گل من باغچه نو مبارک
جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی
...
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
است که با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
...
اگه نیایی
می دونم آسمون رنگ چشای تو داره
می دونی شب مهتابی پیش تو کم می یاره
می دونم مرغهای ساحل واسه تو دم میزنن
می دونی شن های ساحل واسه تو جون میبازن
می دونم اگه بری همه اونا دق می کنن
می دونی بدون تو یه کنج غربت میمیرم
می دونم با رفتنت آرزوهام سراب میشه
می دونی اگه نیای بدون تو چه ها میشه
می دونم اگه بخوای می تونی باز تو بیای
تو بیای پا بزاری بازم روی دوتا چشام
1000بار900جمله ی عاشقانه را در 800 جای مختلف به 700 زبان و با 600 شکل پیش 500نفر طرح کردم و400 تای آن ها 300 جمله را به 200 زبان در 100 برگ ترجمه کردند90 تای آن ها را در 80 روز روزی 70 دفعه برای خودم نوشتم60 تای آن ها را آموختم50 بار 40روز روزی 30 دفعه تکرار کردم 20 بار 10 سوال به مدت 9 روز تکرار کردم به 8 سوال 7بار 6جواب دادم در فاصله ی5روز دارای 4بار 3جا در مدت 2 روز تو را دیدم و عاشقانه نگاهت کردم تا روزی برسد که من یک بار بگویم دوستت دارم
پرسید بخاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم
داد بزنم : به خاطر تو
بهش گفتم: بخاطر هیچ کس
پرسید: پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم فریاد می زد به خاطر تو
با یک بغض غمگین
گفتم : به خاطر هیچ چیز
ازش پرسیدم: تو به خاطر کی زنده هستی؟
در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود
گفت: بخاطر کسی که به خاطره هیچ زنده است
تعداد صفحات : 2